عضو شوید
عضویت سریع
آمار مطالب
آمار کاربران
کاربران آنلاین
آمار بازدید
یکی از احالی ده به اسم کدخدا به صحرا رفت و شب از قضا
حیوانی به او حمله کرد.پس از یک درگیری سخت بالاخره ب حیوان
غالب شد و آن را کشت و از آن جا که پوست حیوان زیبا به نظر
میرسید مرد حیوان را به دوش انداخت و به سمت آبادی راه افتاد.
پس از ورود به ده همسایه اش از بالای بام او را دید و فریاد زد:
آهای مردم کدخدا یک شیر شکار کرده است!!!.
کدخدا با شنیدن اسم شیر لرزید و غش کرد.
بی چاره نمیدانست حیوانی که با او درگیر شده شیر بوده.وقتی
درگیر شده بود فکر میکرد که سگ قدیمی همسایه است وگرنه
همان اول غش میکرد و به احتمال زیاد خوراک شیر می شد.
اگر از بزرگی اسم یک مشکل بترسید قبل از آنکه با آن بجنگید از پا
درتان می آورد... .
توی زندگی مشکل وجود نداره همه مسعله اند و قابل حل.
آنان که به سر در طلب کعبه دویدند
چون عاقبت الامر به مطلوب رسیدند
رفتند در آن خانه که بینند خدا را
بسیار بجستند خدا را و ندیدند
چون معتکف خانه شدند از سر تکلیف
ناگاه خطابی هم از آن خانه شنیدند
که ای خانه پرستان چه پرستید گل و سنگ
آن خانه پرستید که پاکان طلبیدند.
ز شیر شتر خوردن و سوسمار
عرب را به جایی رسیدست کار
که تاج کیانی کند آرزو
تفو بر تو ای چرخ گردون تفو
ای آن که چشم دوخته ای بر خلیج پارس
این لقمه با شکمبه ی تو سازگار نیست
بی شک درون آب زلال آن
ماهیست پا برهنه عرب سوسمار نیست
صفحه قبل 1 صفحه بعد
تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان كدخدا و آدرس funnykadkhoda.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
آمار وب سایت:
بازدید امروز : 6 بازدید دیروز : 2 بازدید هفته : 6 بازدید ماه : 42 بازدید کل : 754 تعداد مطالب : 18 تعداد نظرات : 1 تعداد آنلاین : 1
RSS